کد مطلب:161249 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:214

شهادت امام حسین
هنگامی كه امام مشغول خداحافظی با اهل بیت خود و آخرین وداع بودند، عمرسعد فریاد زد كه: تا حسین با اهل بیتش مشغول وداع است، به او حمله كنید وگرنه شما را از هم پراكنده خواهد كرد. سپاهیان دشمن به آن حضرت حمله كردند و ایشان را آماج تیرهای خود قرارد دادند؛ بگونه ای كه تیرها از میان طناب چادرها و خیمه ها می گذشت و پیراهن بعضی از زنان را پاره می كرد. سپس امام با رشادت و شجاعتی كه به ارث برده بود، به سپاه دشمن حمله كرد. آن حضرت در خلال حمله، خطاب به دشمن فرمودند: «مگر من چه كرده ام؟ آیا حقی را ترك كرده ام و یا سنتی را تغییر داده ام؟» آن جماعت پاسخ دادند: نه! ولی با تو می جنگیم بخاطر حقد و كینه ای كه از پدرت - رسول اكرم صلی الله علیه و آله و سلم - داریم و آنچه با پدران ما و پیرمردان ما در روز بدر و حنین كرده است. [1] حضرت با


رشادت تمام و حملات مكرر، عده ی زیادی را به خاك انداخت و در حالیكه از شدت تشنگی و خستگی ناتوان شده بود، لحظه ای ایستادند؛ كه ناگاه سنگی به پیشانی مباركش اصابت كرد. لباس خود را بالا گرفتند تا خون را پاك كنند، كه تیر سه شعبه ی آهنین و مسموم بر سینه ی مباركش نشست. حضرت در این حال فرمودند: «بسم الله و بالله و علی ملة رسول الله». سپس سر به آسمان بلند كرده و فرمودند: «خدایا! تو می دانی اینان كسی را می كشند كه روی زمین فرزند پیامبری جز او نیست». آن حضرت بعد از این، تیر را گرفته و بیرون كشید كه خون جاری شد. آنگاه دستش را زیر آن زخم گرفته و وقتی از خون لبریز شد، به آسمان پاشید كه از آن قطره ای بازنگشت. مجددا دست خود را پر از خون كرده و به محاسن خویش مالیدند و فرمودند: «همین گونه باشم تا جدم رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را ملاقات كنم» [2] .

هنگامی كه در اثر كثرت جراحات و تشنگی، ضعف بر آن بزرگوار مستولی شد، عمر سعد فریاد زد: چرا منتظر هستید؟ حسین جراحات زیادی برداشته و نیزه ها او را از پای درآورده. از هر طرف بر او حمله كنید.

نقل است كه 180 نفر با نیزه و 4000 نفر با تیر آن حضرت را محاصره كردند. [3] .

حسین بن تمیم، تیری به دهان مبارك آن حضرت زد.

ابوایوب غنوری، تیری بر حلق آن بزرگوار نشاند.

زرعد بن شریك، ضربتی بر كتف امام وارد ساخت.

سنان بن انس، نیزه ای بر سینه ی مبارك آن حضرت فرودآورد.

صالح بن وهب، نیزه ای بر پهلوی آن حضرت زد كه ایشان به گونه ی راست روی زمین افتادند. [4] .


هلال بن نافع می گوید: ما با اصحاب عمر بن سعد ایستاده بودیم كه ناگهان دیدیم كسی فریاد می زد: ای امیر! بشارت كه اینك شمر، حسین را به قتل رساند. هلال می گوید: من میان دو صف آمدم و جان دادن امام را تماشا می كردم! بخدا قسم هیچ كشته ی بخون آغشته ای را نیكوتر و درخشنده تر از وی ندیدم. نور چهره ی او و زیبایی هیئت او، اندیشه ی قتل وی را از یاد من برد. [5] .

روایت شده كه بر پیراهن آن بزرگوار یكصد و چند نشانه از تیر و نیزه و شمشیر مشاهده شد. از امام صادق علیه السلام روایت است كه فرمود: «بر بدن امام حسین علیه السلام جای سی و سه زخم نیزه و سی و چهار زخم شمشیر پیدا كردند». [6] .

كسی كه امام حسین علیه السلام را به قتل رساند شمر بن ذی الجوشن (لعنت الله علیه) است؛ كه امیر لشكر عمر بن سعد بوده است. [7] شمر روی سینه ی مبارك امام نشست و محاسن آن بزرگوار را گرفت. چون خواست امام را به قتل برساند، امام لبخندی زده، فرمود: «آیا مرا می كشی در حالیكه می دانی من كیستم؟» شمر لعنت الله گفت: تو را خوب می شناسم. مادرت فاطمه ی زهرا و پدرت علی مرتضی و جدت محمد مصطفی است. تو را می كشم و باكی ندارم!! سپس با قصاوت تمام سر مبارك آن حضرت را با 12 ضربه ی شمشیر از بد جدا كرد. [8] . [9] .



[1] الامام الحسين عليه السلام و اصحابه، ص 306.

[2] بحارالأنوار، ج 45، ص 53.

[3] مناقب ابن شهرآشوب ج 4، ص 110 - جلاء العيون شبر ج 2، ص 203 - بحارالأنوار، ج 45، ص 49؛ و ساير مقاتل، با اندكي تفاوت.

[4] بحارالأنوار، ج 45،ص 55.

[5] نفس المهموم، ص 366 - موسوعة كلمات الامام الحسين عليه السلام، ص 513.

[6] لهوف، ص 54 - انساب الاشراف ج 3، ص 203.

[7] الاستيعاب ج 1، ص 395 - ابصارالعين، ص 14.

[8] بحارالأنوار، ج 45، ص 56 - زيارت ناحيه ي مقدسه: بحارالأنوار، ج 98، ص 317 - عوالم، ص 300.

[9] اقوال ديگري را در رابطه با قاتل آن حضرت ذكر كرده اند. من جمله سنان بن انس نخعي بنابر نقل (كامل ابن اثير ج 4، ص 78 - انساب الاشراف ج 3، ص 203 - لهوف، ص 52 - جلاءالعيون شبر، ج 2، ص 208) و خولي بن يزيد بنابر نقل (الاستيعاب ج 1، ص 393 - كشف الغمة ج 2، ص 51 - مناقب ابن شهرآشوب ج 4، ص 111) را نام برده اند؛ همچنين افراد ديگري كه اقوال نادري است. (الامام الحسين عليه السلام و اصحابه، ص 315).